ماجراهای پریسا
برای خرید بیرون رفتیم ، پریسا : بوی همان شام خوشمزه داره میره توی بینی م اگه گفتید منظورش چی بود .. .. .. .. معلومه دیگه ذرت مکزیکی -------------------------- یه روز دیگه هم سرما خورده بود ، ما رفتیم بیرون باز بوی ذرت مکزیکی می اومد من نمی خواستم براش بخرام چون براش ضرر داشت ولی دختری کلی اصرار کرد که می خواهم و من هم قبول کردام به شرطی که بدون سس باشه اما پریسا گفت حتماً باید سس داشته باشه من به فروشنده اشاره کردام که سس نریزد . و او هم آبلیمو ریخت رویش و گفت این هم سس اش پریسا هم باور کرد و ذرت را گرفت و مشغول خوردن شد کمی جلوتر رفتیم . دو تا مغازه دار جلوی مغا...
نویسنده :
محبوبه
11:28