بدون عنوان
پریسا و من و احمد برای خرید بیرون رفتیم . بعد از دو سه ساعت به هنگام برگشت نزدیک خانه سوار تاکسی شدایم. و منتظر بودایم تا تاکسی پر شود و حرکت کند . که یکدفعه راننده به همراه دو تا آقای دیگر همزمان در تاکسی را باز کردند و سوار شداند. پریسا در این لحظه بلند گفت : آی خفه شدام چقدر مرد اومد داخل ، این حرف پریسا خیلی خنده دار بود . راننده گفت : بگو ببینم خودت دختری یا پسر ، پریسا گفت : من دخترام و صحبت های دیگر ...... بعد کمی که جلو رفتیم یه ماشین ناگهان پیچید جلوی ما و راننده بوق بلند و ممتدی زد و پریسا هم که پشت سر راننده ایستاده بود ناگهان با صدای بلند همان بوق را تکرار کرد . البته از پریسا این حرکت خیلی بعید بود من و ...
نویسنده :
محبوبه
15:27