دو روز بود که تب پریسا خوب شده بود اما جمعه شب دوباره تب کرد ساعت 9 شب برای شب نشینی رفتیم خانه دائی حسین در آنجا دیدایم که لپ های پریسا جونم قرمز شده اما حدس زدیم از گرما یا شیطونی است ......اما بعد از برگشتن به خانه پریسا برخلاف همیشه که به سختی می خوابد (و باید کلی قصه برایش می گفتم و یا آهنگ های نی نی لای لایی که داخل گوشی ام است را گوش می داد) خیلی راحت در رختخواب دراز کشید و خوابید. ساعت 3 نصف شب ناگهان از خواب بیدار شدام . خواستم پتو را روی پریسا بیندازام که دیدام دخترکم داغ است. و تب دارد. بیدارش کردام و شربت استامینیوفن و سرماخوردگی دادام . خلاصه دیروز که شنبه بود من پیش دختر عزیزام ماندام ...