تب
روز جمعه پریسا جونم بشدت تب کرد . و دخترک شیطون من بی حال در رختخوابش افتاده بود .
خلاصه مامان بزرگش که حال پریسا را دید اشک در چشمانش جمع شد و گفت بچه را زودتر ببرید پیش دکتر.
من و بابا پریسا را بردیم نزد دکتر.
پریسا خانم از معاینه کردن بدش می آید. و نگذاشت دکتر معاینه اش بکند.
خلاصه داروها را خریدیم و به خانه آمدیم . دختر گلم از خوردن شربت خیلی بدش می آید و ما برای خوراندن شربت به او کلی دردسر داریم.
امروز یکشنبه است . صبح که پریسا را گذاشتم نزد مامان جون (مادر بزرگ) و آمدام سرکار خدا را شکر حالش بهتر شده بود .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی