پریسا پریسا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

نازدونه ، دردونه .....

سفر به شاهرود

1391/6/19 8:43
نویسنده : محبوبه
280 بازدید
اشتراک گذاری

 بعد از برگشتن از آذربایجان ، تصمیم گرفتیم تعطیلات بعدی را به شهر بابایی سفر کنیم و پیش مامان بزرگ برویم .

از شیرین کاری های پریسا خانم در این سفر این بود که به من که مامانش هستم می گفت دخترام و به بابایش هم می گفت پسر ام .و وقتی من می گفتم سرام درد می کند پریسا جون مثل مامانی مهربون مرا بوس می کرد و می گفت چی شده دوخترام . منم چون این کارش را دوست داشت ام خودام را لوس می کردام. و در واقع با هم بازی مادر و دختر را اجرا می کردیم. البته به صورت برعکس

 

و خلاصه هرکس که این حرف را از زبان پریسا کوچولو می شنید ، می خندیدلبخند

البته موقع برگشتن پریسا جون سرماخورد و صدایش گرفت و تب کرد .و خلاصه اینکه چندروزی بعد از برگشتن به خانه مریض بود.

دیروز هم که به خانه دوست خانوادگی مان رفته بودایم . دخترگلم حس و حال بازی کردن را نداشت و بیشتر در آغوش من بود و با بچه های دیگر بازی نمی کرد و این مسئله  که دخترام بی حال است و مثل بچه های دیگر بازی نمی کند من و بابایی را ناراحت کرده بود .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)