ماجراهای ماه رمضان سال 92
پریسا خانم سه ترم است که به کلاس حفظ قران می رود. و همکلاسی ها و معلم خوبی دارد که آنها را بسیار دوست دارد .
قبل از ماه رمضان بعد از کلاس با همکلاسی هایش به پارک می رفتیم و بچه ها با هم بازی می کردند.
.................................................................................................................
(البته قبل از ماه رمضان مشکل جسمی برای من پیش آمده که از شما می خواهم برایم دعا کنید تا مشکل ام حل بشود.... التماس دعا)
یک روز در شرکتمان مسابقه قاریان کوچک برگزار شد . که بچه های زیر 9 سال یک سوره می خواندند و جایزه می گرفتند . پریسا هم سوره تبت را به زیبایی خواند و یه ببعی کوچولو جایزه گرفت.
یک ماجرا
مامان از سرکار به دنبال پریسا به خانه مامان جون می رود.
مامان : سلام
مامان جون : سلام
مامان : پریسا کو
مامان جون : نمیدانم نیست
و مامان دنبال پریسا می گردد.
بالاخره وروجک را زیر مبل پیدا می کنم . و می گویم موش کوچولو بیا بیرون >.. ای شیطون .... این هم عکس اش
این کار هر روز من است که وقتی وارد خانه می شوم باید دنبال پریسا بگردام تا پیدایش کنم . گاهی زیر مبل و گاهی هم در اتاق خواب قایم می شود.