مسافرت مامان
قسمت شد که به مشهد بروم
اما چون از طرف اداره بود نمی توانستم دختر گلم را با خود ببرام
کوچولو ام را به بابا احمد و مامان بزرگ سپردام و رفتم اما دل ام با جیگرام بود و دائم بهش زنگ می زدام
سفری بسیار معنوی و خوب بود فقط جای عزیزانم خالی بود که حسابی برایشان دعا کردام . انشاء اله که با هم به مشهد برویم
پریسا هم روز اول نزد مامان بزرگ بود روز دوم با بابایی به خانه عمه رفت و دو روز انجا بوداند
و جمعه هم وقتی از مشهد آمدام پریسا خواب بود. آنقدر بوسش کردام تا بیدار شود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی