پریسا در این روزها
رررررررررررررر
دختر ما تازگی ها به حرف ررر خیلی تاکید می کنه و هر کلمه ای که ( ر) داره را زیاد بکار می بره
مثل :
بررررررررررریم بیرررررررررررررررون
برررررررررررررای چی
پرررررررررررررررررررررو
فک کنید دختری چه جوری صحبت می کنه
من و بابا احمد که از این طور حرف زدن جیگری خیلی خوشمان می آید اما مامان جونش می گه وقتی اینجوری حرف می زنه نخندید ، تا این کار را ترک کنه
- شبها موقع خواب پریسا جون باید کلی با بابا و مامان بازی کنه بعد بخوابد .
قایم موشک بازی ، کشتی ، کتاب خوانی و ........ از فعالیت های قبل از خواب می باشد.
- این روزها که بابا باید با عصا راه برود ، دیگه نمی تواند صبحها پریسا را بغل کند و به خانه مامان جون ببرد ، در نتیجه من پریسا را بیدار می کنم ، یه میوه خوشمزه می دهم دستش و کاپشن اش را می پوشانم ، و سوار بر دوچرخه اش به خانه پدر بزرگ میرویم.
تازگی ها هم عادت کرده و خودش 6 صبح بیدار می شه ، دخترام سحرخیز شد ه I LOVE YOU
من
گفتگوی پریسا با مامان جونش :
پریسا : مامانی اون روزها که تو کوچولو بودی و من بزرگ بودام، تو گریه می کردی و من بهت شیر می دادام ، وبعد شما را به آغوش دائی حسین می دادام تا گریه نکنی
دختر گل من
اصول دین را یاد گرفته هورااااااااااااا
دختر گل من
اسم چند تا امام را هم یاد گرفته هورااااااااااااا
دختر گل ام
دو تا سوره از قران بلده بخونه ، هوراااااااااااااا
خدایا به پاس همه نعمت هایی که به ما داده ای شکر شکر شکر هزاران بار شکر
البته خیلی بیشتر ازاینها می تونه یاد بگیره ، که همه اش از کم کاری منه و همچنین کمبود وقت منه
این روزها نازنین من با مادر بزرگش به هیات می رود و هر روز صبح در مراسم عزاداری شرکت می کند.