اسباب کشی و شیر مردها
دیروز تعدادی از وسایل خانه مان را از خانه قدیمی پدرام به خانه خودمان منتقل کردیم. ولی چون خانه ما بطور کامل خالی نشده بود مجبور شدایم که به خانه پدرام برویم و فقط وسایلمان را بردیم. از طرفی پدر و مادرام هم خانه قدیمی را خای کرده اند و در خانه دیگری اجاره نشین شده اند
خلاصه خانه قدیمی پدرم بعد از پانزده سالی که آنجا نشسته بوداند تخلیه شد.
من اولین شبی که از آنجا دور بودام ، دل ام برایی خانه تنگ شده بود. خلاصه به مادرام گفتم : مامان " امشب خانه قدیمی تنهاست"
مامان در جوابم گفت : نگران نباش دو تا شیر مرد آنجا است .
من که از این حرف مامان تعجب کرده بودام کمی به فکر فرو رفتم و ناگهان خنده ام گرفت ، منظور مامان از دو تا شیر مرد ، دو تا جوجه های پریسا بوداند که الان برای خودشان خروسی شده بوداند و در طبقه اول خانه قدیمی زندگی می کردند.